بحثى درباره «مسوخ»
يعقوب جعفرى
از ظاهر بعضى از آيات و روايات استفاده مىشود كه در
ميان امتهاى پيشين بعضى از افراد گاهى به صورت دسته جمعى و گاهى به صورت فردى در
اثر ارتكاب بعضى از گناهان بزرگ ، شكل و قيافه انسانى خود را از دست دادهاند و به
شكل و قيافه يكى از حيوانات در آمدهاند كه در اصطلاح به اين نوع دگرگونى «مسخ»
گفتهمىشود.
«مسخ» در مقابل «نسخ» است كه به معناى قطع علاقه يك
روح از يك بدن و تعلق آن به بدن انسان و يا حيوان ديگر است كه به آن تناسخ هم گفته
مىشود. از نظر علما اسلامى «نسخ» يا همان تناسخ، باطل است و چنين چيزى امكانپذير
نيست هرچند كه بعضى از فلاسفه آن را پذيرفتهاند(1) ولى «مسخ» يعنى
تبديل شكل انسان به شكل حيوان، مورد پذيرش اكثريت قريب به اتفاق دانشمندان اسلامى
است و همانگونه كه گفتيم، ظواهر آيات و روايات به آن دلالت دارد.
در اينجا پيش از هر چيز آيات مربوط به مسخ را
مىآوريم:
1 ـ ولو نشاء لمسخنا هم على مكانتهم
فما استطاعوا مضياولايرجعون (يس/67)
و اگر بخواهيم آنها را بر جايشان مسخ كنيم پس نه از
آنجا مىتوانند بگذرند ونه بازپس گردند.
هر چند اين آيه به ظاهر مربوط به روز قيامت است ولى به
هر حال از امكان مسخ خبر مىدهد و به طورى كه خواهيم ديد در روز قيامت گروهايى از
گنهكاران به صورت حيوانات مختلفى محشور خواهند شد.
2 ـ ولقدعلمتم الذيناعتدوا
منكمفىالسبت فقلنا لهم كونوا قردة خاسئين (بقره/65)
همانا كسانى از شما را كه در روز شنبه از حد خود تجاوز
كردند شناختيد پس به آنها گفتيم بوزينگان رانده شده باشيد.
3 ـ يا ايهاالذين اوتوا الكتاب ءامنوا
بمانزّلنا مصدقا لما معكم من قبل ان نطمس وجوهاً فنردّها على ادبارها اونلعنهم كما
لعنّااصحاب السبت و كان امرالله مفعولاً (نساء/47)
اى كسانى كه كتاب به شما داده شده است به كتابى كه
نازل كرديم و تصديق كننده چيزى است كه همراه شماست، ايمان بياوريد پيش از آنكه
صورتهايى را ناپديد كنيم و آنها را پشت سرشان برگردانيم يا لعنتشان كنيم همانگونه
كه اصحاب سبت را لعنت كرديم و فرمان خدا انجام شدنى است.
4 ـ وسئلهم عن القرية التى كانت حاضرة
البحر... فلمّا عتوا عمّا نهوا عنه قلنا لهم كونوا قردة خاسئين (اعراف / 166-163)
و از آنها درباره مردم شهرى كه كنار دريا بود، پرسش كن
... و چون درباره چيزى كه از آن نهى شده بودند سرپيچى كردند ، به آنها گفتيم
بوزينگان رانده شده پست باشيد.
در اين آيات سخن از اصحاب سبت است كه قومى از يهود
بودند و در كنار دريايى زندگى مىكردند و از جانب خداوند دستور داشتند كه روزهاى
شنبه صيد ماهى نكنند ولى آنها اين دستور الهى را زير پا گذاشتند و گاهى حوضهايى
مىساختند و در روزهاى شنبه كه ماهى در ساحل زياد مىشد آنها را به آن حوضها هدايت
مىكردند سپس راه برگشت آنها را مىبستند و روز بعد آنها را صيد مىكردند و گاهى
هم گستاخانه در همان روز صيد ماهى مىكردند. خداوند در مقابل اين نافرمانى آنها را
به صورت بوزينه درآورد. در آيه دوم و چهارم تعبير قرآن چنين است كه «به آنها گفتيم
بوزينه
1 - درباره ابطال تناسخ رجوع شود به: علامه حلى، كشف
المراد ص 191 و همو، مناهجاليقين ص 232 و صدرالمتألهين ، الاسفار الاربعه ج 9 ص 1
به بعد.
(1)
5 ـ قل هل انبئكم بشرّ من ذلك مثوبة
عندالله من لعنه الله و غضب عليه و جعل منهم القردة و الخنازير (مائده / 60)
بگو آيا شما را از پاداشى بدتر از اين نزد خداوند خبر
بدهم؟ كسى كه خداوند او را لعنت كرد و بر او خشم گرفت و برخى از آنها را بوزينگان
و خوكان قرار داد.
در اين آيه از قوم خاصى نام نمىبرد ولى از كسانى ياد
مىكند كه مورد لعنت و غضب خداوند قرار گرفتهاند و به شكل بوزينه و خوك،
درآمدهاند.
اين آيات به روشنى بر يك حقيقت دلالت دارند و آن اينكه
گروهى از گنهكاران در ميان امتهاى پيشين به صورت بوزينه و خوك مسخ شدهاند به اين
صورت كه چهره و قيافه انسانى آنها تغيير يافته و به شكل حيوان درآمده است. نوع
دانشمندان اسلامى اين حقيقت را به همين صورت پذيرفتهاند و آن را يك معجزه الهى
مىدانند هر چند كه از مجاهد نقل شده كه او گفته است: قيافه ظاهرى آنها تغيير
نيافته و آنها واقعاً به شكل ميمون درنيامدهاند بلكه روح و قلب آنها مانند حيوان
شد و از نور هدايت خالىگرديد(1)
تغيير شكل ظاهرى انسان
به حيوان از لحاظ عقلى محال نيست و ما نمىتوانيم به صرف استبعاد، از ظاهر روشن
آيات قرآنى دست برداريم بخصوص اينكه ظواهر اين آيات را روايتهاى متعددى تقويت
مىكند.
از جمله اين روايات روايات متعددى است كه در باره
اصحاب سبت وارد شده بعضى از اين روايات را مرحوم مجلسى آورده است.(2)
همچنين در روايتى از
امام رضا (ع) از دوازده نوع حيوان نام برده شد كه بعضى از انسانها به صورت آنها
مسخ شده است (3) و در روايتى از امام صادق(ع) از مسخ شدن بعضى از
بنىاسرائيل به صورت مارماهى و ميمون و خوك و حيوانات ديگر سخن به ميان آمده است(4)
و در روايت ديگرى از امام صادق(ع) از خوردن مسوخ منع شده تا مردم از آنها نفع
نبرند و عقوبت را خفيف نشمارند.(5)
شيخ صدوق در كتاب علل
الشرايع از عبدالله بن فضل نقل مىكند كه مىگويد: از امام صادق (ع) درباره اين
سخن خداوند پرسيدم: (ولقد علمتم الذين اعتدوا
منكم فى السبت فقلنا لهم كونوا قردة خاسئين) فرمود: آنها سه روز
مسخ شدند سپس مردند و نسل آنها باقى نماند و ميمونهاى كنونى به شكل آنها هستند و
خوكها و ساير مسوخ هم همين طورند. هر چه از آنها امروز ديده شود فقط به شكل مسوخ
هستند و خوردن گوشت آنها حرام است(6)
1 - مجمع البيان ج 1 ص 264
2 - رجوع شود به : بحارالانوار ج 14 ص 50 به بعد
3 - كافى ج 6 ص 246
4 - كافى ج 1 ص 368
5 - كافى ص 6 ص 242
6 - بحارالانوار ج 61 ص 115
(2)
روايات در اين زمينه
زياد است تا جايى كه در پرسشى كه از سيد مرتضى شده ادعاى تواتر اين روايات را
نموده است.(2)
همچنين از طريق اهل سنت
نيز روايات متعددى در اينباره نقل شده است.(3)
با توجه به مجموع آيات و
روايات تقريباً جاى ترديد باقى نمىماند كه منظور از مسخ تغيير قيافه انسانى آنها
به قيافه حيوانى است و همانگونه كه گفتيم اين كار از نظر عقلى محال نيست و
مىتواند متعلق معجزه قرار بگيرد.
گاهى گفته مىشود كه اين كار با سير كمالى انسان مخالف
است و از لحاظ فلسفى انسان نمىتواند در سير استكمالى خود به ناقص برسد و يا قهقرا
كند. پاسخ اين اشكال روشن است زيرا چون ماهيت انسان تغيير نمىيابد بلكه فرد مسخ
شده با حفظ ماهيت انسانى خود فقط از لحاظ قيافه به شكل حيوان ديده مىشود كه نوعى
عقوبت الهى است واساساً تغيير چهره انسانى ربطى به مراحل استكمالى او ندارد و گرنه
بايد تغيير قيافه شاداب يك جوان به قيافه افسرده پير كه در طول زمان صورت مىگيرد
نيز محال باشد در حالى كه چنين نيست و همواره جوانها پير مىشوند و قيافههاى
نامطلوبى به خود مىگيرند.
مرحوم سيد مرتضى علم الهدى ضمن تأييد اينكه چنين تغيير
قيافهاى محال نيست پرسشهايى را در اين زمينه مطرح مىكند. از جمله اينكه، چگونه
تغيير قيافه انسان به شكل حيوان، مجازات محسوب مىشود؟ در پاسخ مىگويد: اگر اين
شكل از آغاز به همين صورت آفريده شده باشد ، مجازات نيست ولى اگر يك انسان زندهاى
كه به زيباترين شكل ممكن آفريده شده تغيير شكل بدهد و به صورت حيوان درآيد، اين
مجازات است زيرا كه شخص از اين تغيير دچار غم و غصه و تأسف مىشود.(4)
يعنى آنها از وضع خود آگاهى داشتند و رنج مىبردند.
مطلبى كه باقى مىماند
اين است كه آيا مجازات مسخ مخصوص امتهاى پيشين بوده و براى امت اسلامى چنين
مجازاتى اعمال نخواهد شد؟ و يا اين يك كيفر عمومى است احتمال وقوع آن همواره موجود
است؟
در بعضى از كتابها به ابنعباس نسبت داده شده كه او
گفته است اين مجازات به امتهاى پيشين اختصاص داشت(5) و مرحوم مجلسى
گفتهاست تمام مجازاتهاى امم گذشته در اين امت هم وجود دارد منتهى به صورت معنوى
است و مسخ در اين امت به معناى مردن قلب و روح انسانى و حرمان از علم و كمال است
هرچند كه به ظاهر صورت آدمى داشته باشد.(6)
ولى رواياتى وارد شده كه
در ميان امت اسلامى هم امكان مسخ وجود دارد در روايتى آمده است كه شخصى كه با حضرت
على (ع) عناد مىكرد و با نفرين او به صورت سگ درآمد(7) و در روايتى
ديگر آمده كه عمربن سعد قاتل امام حسين(ع) پس از كشته شدن به صورت بوزينهاى درآمد
كه در گردنش زنجير بود(8)
1 - بحارالانوار ج 40 ص 70
2 - رسائل الشريف المرتضى ج 1 ص 352
3 - جامع البيان (تفسير طبرى) ج 1 ص 330
4 - رسائل الشريف المرتضى ج 1 ص 353
5 - بحارالانوار ج 16 ص 306
6 - همان ج 24 ص 104
7 - همان ج 32 ص 385 ج 41 ص 208
8 - رسائل الشريف المرتضى ج 1 ص 351
(3)
1 - بحارالانوار ج 22 ص 452
2 - كافى ج 8 ص 232